Adversity Often Leads To Prosperity

Adversity Often Leads To Prosperity

نفس های بی هدف

نفس های بی هدف

سلام دوستان. حال همگی خوبه؟ سال 90 هم داره آخرین نفساشو میکشه یه سال دیگه داره میگذره و تموم میشه و من هنور خوب نشدم دارم یه سال دیگه بزرگتر میشم البته به همراه بیماریم. فکر میکنم این بیماری عاشق منه که دست از سرم برنمیداره. بیشترین کسی که تو زندگیم باهام بوده همین آرپی بوده خیلی جالبه که من ازش متنفرم و اون عاشقمه و تنهام نمیزاره. خیلی امید داشتم که توی سال 90 خوب میشم و دیگه زندگی جدیدی رو تجربه میکنم نمیدونم چرا ولی موقع تحویل سال حس عجیبی داشتم یه جورایی ته دلم حس میکردم امسال سال آخر که بیماری باهامه ولی الان دیگه اینجوری فکر نمیکنم حداقل واسه امسال که دیگه امیدی ندارم که خوب بشم. داریم با سال جدید نزدیک و نزدیکتر میشیم ولی من دوست ندارم سال نود تموم بشه چون سال نود به من یه قولایی داده بود ولی تا امروز به خیلیاش عمل نکرده. کی به معجزه اعتقاد داره؟ به اینکه آدم یهو شب بخابه صبح که پا میشه ببینه دیگه خوب خوب شده. به نظرتون واسه یه آدم معمولی هم ممکنه معجزه اتفاق بیفته؟ منم بعضی مواقع مثل سیاوش جون فکر میکنم و حس میکنم به درد هیچی نمیخورم و خیلی خسته و کلافه میشم ولی سعی میکنم افکار منفی رو از خودم دور کنم و به زندگیم ادامه بدم. بعضی مواقع هم حس میکنم کسی نیست به داد ما برسه اصلا حس میکنم بعضی مواقع خدا هم صدای منو نمیشنوه... ولی بیخیال باید ادامه داد تا به ته رسید من بعضی موقع ها فکر میکنم زندگی مثل بازی کامپیوتریه باید بری جلو تا به تهش برسی تا تموم بشه و راحت بشی حداقل اینو میدونم که تو اون دنیا دیگه آرپی وجود نداره حتی تو جهنم هم آرپی وجود نداره فقط تو این دنیای لعنتیه که این همه بیماری و بدبختی هست. هرچی بدوی به چیزایی که میخوای نمیرسی. تازه اگه یه بیماریه کوفتی مثل آرپی دست و بالتو نبسته باشه. کی قراره تموم بشه؟ پس این همه علم پیشرفت میکنه که فقط سلاح های کشتار جمع ساخته بشه؟ این همه صلاح های پیچیده ماشین های عجیب تکنولوژی های خفن میاد ولی علم پزشکی هیچ غلتی واسه نابیناها نکرده. عملای زیبایی روز به روز با کیفیت بهتر ارایه میشه ولی چیزای ضروری هنوزم که هنوزه بدست نیومده. با خودم فکر میکنم اگه من هزار سال پیش با این بیماری متولد میشدم تکلیفم چی بود؟ اون موقع که نه لامپ و روشنایی بود نه سرگرمی نه اینترنت نه چیزی که من توش سرگرم بشم. یعنی میشه خیلی زود منم خوب بشم و رنگ واقعی شب رو ببینم؟ یعنی میشه روند  ضعیف شدن دید من تو روز تموم بشه؟ وای خدای من یعنی میتونم دنیا رو صاف صاف بدون تاری ببینم؟


نظرات شما عزیزان:

N
ساعت21:35---16 اسفند 1390
کنار اومدن با یک بیماری سخته ولی غیر ممکن نیست.توی این دنیا هیچ چیزی نباید بتونه آدم را از پا در بیاره چون تهش هیچی نیست.
پاسخ: دوست عزیزم n راست میگی یعنی میدونم که راست میگی ولی یعضی چیزا ادامه دارن و تا لحظه ی مرگ آدم رو میرنجونن بازم خدا رو شکر


سیاوش
ساعت13:33---13 اسفند 1390
سلام کورش. مثل اینکه قرار بود تو قوی اشی و منو از این حالت در بیاری خودتم که دپرس شدی. من فکر میکردم تو خوب با بیماری کنار اومدی. ای بابا
پاسخ: سلام سیاوش جون چی بگم اون روز حالم ناخوش بود خیلی از این نقص رنج برده بودم واسه همین زدم به سیم آخر ولی نه مثل تو :-)


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: کورش کریمی ׀ تاریخ: یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:رپی,آر-پی,درمان آرپی,دلنوشته,شب کوری,درمان شب کوری,رتینیت پیگمنتوزا,سلول های بنیادی,درمان آرپی,رتینیتیس پیگمنتوزا,retinitis pigmentosa,rp,retinitis pigmentosa,, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

سلام... به وبلاگ من خوش آمدید. من کورش هستم امیدوارم همه به آرزوهاشون برسن و همه چی روبراه باشه...


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , goodnight.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM